عاشقانه هاي يک سگ 56
خيلي از شب ها مي شود که آدم ها دور يکديگر جمع مي شوند و وقت گذراني مي کنند که تلويحا آن را خوش گذراني مي نامند. به دور از دغدغه هاي روزانه، به خوش گذراني هاي شبانه مي گذرد. بستگي به ايمان شان، نوع خوش گذراني شان تغيير مي کند. از شام هاي خانوادگي گرفته تا پارتي هاي چند صد نفره. اما شب هاي اندکي هستند که براي غم دور يکديگر جمع مي شوند. نه غم از دست دادن کسي. چرا که ايراني ها فقط به دو دليل ياد مسجد مي افتند: مرگ و مستراح.
دوست دارم اسمش را بگذارم "شب غمگزاري". چيزي شبيه به سپاسگزاري. به گمانم همه آدم ها به اين احتياج دارند که شب غمگزاري داشته باشند. در شب غمگزاري مي توان از همان ابزارهاي شب خوش گذراني استفاده کرد ولي به غم احترام گذاشت. در شب غمگزاري آدم ها اندکند. مي خندند اما در توالت بالا مي آورند. خودشان را بالا مي آورند. ديشب شب غمگزاري بود.
دوست دارم اسمش را بگذارم "شب غمگزاري". چيزي شبيه به سپاسگزاري. به گمانم همه آدم ها به اين احتياج دارند که شب غمگزاري داشته باشند. در شب غمگزاري مي توان از همان ابزارهاي شب خوش گذراني استفاده کرد ولي به غم احترام گذاشت. در شب غمگزاري آدم ها اندکند. مي خندند اما در توالت بالا مي آورند. خودشان را بالا مي آورند. ديشب شب غمگزاري بود.
+ نوشته شده در شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 10:26 توسط مارمولک
|